فرزندان نیاز به عزت نفس دارند
عزت نفس با مشارکت فرد در تعاملات خانواده ارتباط دارد. هریک از افراد خانواده وقتی دچار استرس می شوند، توانایی آنها در برقراری ارتباط آشکار با یکدیگر، بازخورد به یکدیگر و حل مشکلات، همگی به عزت نفس جمعی خانواده بستگی خواهد داشت.
یکی از مهمترین عواملی که بر رفتار اجتماعی ما تأثیر می گذارد، احساس کفایت و «عزت نفس» است. تصور ما از خود را «خودپنداره» می گویند که ترکیبی از شناختها و احساساتی است که درباره خود داریم. البته «عزت نفس» با مفهوم «خود» برابر نیست. مفهوم «خود»، مجموعه ای از عقاید فرد درباره خود است که بیشتر بر مبنای توصیف است تا قضاوت؛ زیرا ممکن است بعضی از بخش های مفهوم «خود» خوب یا بد تلقی نشود. وقتی درباره ویژگیهای فرد با ارزش مثبت و منفی قضاوت نشود، «خود» از عزت نفس جدا می شود. پس عزت نفس، زمانی مطرح می شود که نگاه به «خود» با قضاوت همراه باشد. اگر این قضاوت مثبت باشد، به عزت نفس فرد می افزاید و چنانچه منفی باشد عزت نفس او را کاهش می دهد. برای مثال، پسربچه ای که زیاد دعوا می کند، اگر این حالت را به منزله توانایی خود ارزیابی کند و برای آن ارزش مثبت قایل شود، عزت نفس او افزایش می یابد، ولی چنانچه از این حالت خود ناخرسند باشد و آن را حالت بدی ارزیابی کند، عزت نفس او کاهش خواهد یافت. نوعی «خود» نیز وجود دارد به نام «خود ایدئال» یا «آرمانی» که همواره مسیر حرکت ما را از خود واقعی» به «خود برتر» مشخص می کند.
عزت نفس با مشارکت فرد در تعاملات خانواده ارتباط دارد. هریک از افراد خانواده وقتی دچار استرس می شوند، توانایی آنها در برقراری ارتباط آشکار با یکدیگر، بازخورد به یکدیگر و حل مشکلات، همگی به عزت نفس جمعی خانواده بستگی خواهد داشت. افراد خانواده در مواقع بحرانی یا استرس زا، ممکن است ارتباط با یکدیگر را متوقف سازند تا بدین طریق عزت نفس خویش را حفظ کنند. وقتی استعدادهایمان شکوفا می شوند و دیگران ما را تشویق می کنند، عزت نفس ما افزایش پیدا می کند. در مقابل، کسی که خود را کم ارزش و بی خاصیت می بیند و از خودش بیزار است، احساس کرامت و عزت نفس ندارد. کسی که خود را بی ارزش میداند، مورد اعتماد نیست و ممکن است به هر کاری دست بزند.به طور طبیعی، نوعی علاقه مندی به وضعیت بهتر در همه افراد وجود دارد که مایل اند به خود آرمانی برسند، اما این به معنای خودپنداره منفی نیست؛ زیرا انسان می تواند وضعیت موجود را قابلیتی برای رسیدن به «خود آرمانی» ببیند و آن را ارزشمند تلقی کند. اقتضای در مسیر کمال بودن، این است که انسان همه مراحل زندگی خویش را دوست بدارد. هر مرحله ای در جای خود نیکوست. امیدواری و تکیه بر استعداد و امکانات بالقوه ای که داریم، به ما عزت نفس میدهد. جایی که به توان خود اعتماد داریم و حس می کنیم می توانیم مشکلات را حل کنیم، عزت نفس داریم. هرگاه فکر می کنیم میدانیم چگونه مسائل را تحلیل کنیم و با دید باز با آنها روبه رو شویم، عزت نفس داریم. وقتی فکر می کنیم به استانداردهایی که دیگران براساس آن به ارزیابی افراد می پردازند، نزدیک هستیم، خودپنداره مثبت داریم و به خود امتیاز خوبی میدهیم. وقتی می بینیم خداوند منان درباره ارزش انسان، بهشت را مطرح می کنند و می فرماید: إن الله اشتری من المؤمنین أنفسهم وأموالهم بأن لهم الجنة؛ «به درستی که خداوند، جان و مال مؤمنان را با بهشت خریداری می کند، عزت نفس می یابیم. جایی که دیگران به ما اهمیت می دهند و ارزش خاصی برای ما قایل اند، احساس عزت نفس می کنیم.
وقتی استعدادهایمان شکوفا می شوند و دیگران ما را تشویق می کنند، عزت نفس ما افزایش پیدا می کند. در مقابل، کسی که خود را کم ارزش و بی خاصیت می بیند و از خودش بیزار است، احساس کرامت و عزت نفس ندارد. کسی که خود را بی ارزش میداند، مورد اعتماد نیست و ممکن است به هر کاری دست بزند.
فرزند قضاوت والدین را درباره خود می پذیرد و به آن توجه می کند. وقتی به فرزندتان می گویید: «تو خیلی ناآرام هستی»، او با همین حالت زندگی می کند؛ یا ناآرام است و به همین ناآرامی ادامه میدهد، یا تازه ناآرامی را آغاز می کند. اگر والدین شکل سخن را تغییر دهند و بگویند: «تو برخلاف آرامش درونی که داری، در ظاهر کارهایت ناآرام است، در حالی که ناآرام نیستی»، فرزند اولا درباره خود مثبت قضاوت می کند؛ به این سبب که دارای آرامش واقعی است و ثانیا به فکر فرو می رود تا رفتارهایی را انتخاب کند که واقعیت وجود او را نشان دهد.
فرزندان به ویژه آنهایی که عزت نفس کمتری دارند و قاطع نیستند، به تشویق و ترغیب بیشتری نیاز دارند تا بتوانند مسائل خود را حل کنند و احساس موفقیت داشته باشند. بهتر است به آنها اطمینان دهیم که می توانند کارهای فراوانی انجام دهند، اهمیت کارشان را گوشزد کنیم در موفقیت هایی که کسب کردهاند به آنها بازخورد مثبت دهیم، در جبران ناکامیها و امکان جایگزین های جدید به آنها کمک کنیم و مسئولیت پذیری آنها را تقویت کنیم.
عزت نفس را نباید با خودبرتربینی یکسان دانست. کسی که عزت نفس دارد، خود را آن گونه که هست، می بیند، اما کسی که خودبرتربینی دارد، خود را بیش از آنچه هست، می بیند و درحقیقت، از این طریق احساس حقارت واقعی خود را که گاه در اعماق وجود درک می کند، پنهان می سازد و با افراط در بیان شخصیت خود در صدد القای غیرواقعی خود به دیگران است. برتر بودن، با برتر دیدن متفاوت است. به همین دلیل برخی صفاتی که برای خدا خوب است، برای انسانها بد است. برای انسان، تکبر یکی از صفات پست است که باید از آن دوری کند؛ زیرا یکی از نمونه های خودبرتربینی است، اما همین صفت به منزله یکی از صفات خدا در دعای جوشن کبیر آمده است؛ زیرا او برتر است، نه اینکه خود را برتر می بیند. بنابراین، وقتی انسان خود را بنده خدا می بیند، تمام کارهایش را با بندگی خدا تنظیم می کند و برای خود ارزش قایل است. این برتری حقیقی، عزت نفس را افزایش میدهد و به این ترتیب، انسان خود را بی ارزش نمی کند. امام علی می فرمایند: «به درستی که برای بدنهای شما بهایی جز بهشت نیست؛ پس به کمتر از آن نفروشید». این نگاه به خود، تقویت کننده عزت نفس است.
در روایتی از امیر مؤمنان، على آمده است: «به فرزندانتان اکرام کنید و آنها را گرامی بدارید». پدر و مادر با این کار، در فرزند خویش حالت خودمواظبتی، خودنظارتی و خودکنترلی ایجاد می کنند؛ زیرا او خود را بزرگ و محترم می بیند و نمی خواهد کاری کند که در نگاه دیگران پست شمرده شود. فرزند در برابر شهوات، خود را بزرگ می بیند و حاضر نمی شود با روی آوردن به شهوتها خود را بی ارزش کند. به همین دلیل، امیرالمؤمنین، علی می فرمایند: «کسی که خودپنداره مثبت دارد و خود را عزیز می بیند، شهوت نزد او بی ارزش می شود. همچنین دنیا و وابستگی های مادی نزد او بی ارزش می شود. امام زین العابدین می فرمایند: «کسی که خود را با ارزش می بیند، دنیا نزد او بی ارزش است. در مقابل، کسی که خودپنداره منفی داشته باشد و خود را بی ارزش ببیند، دنیا نزد او باارزش جلوه می کند و برای رسیدن به دنیا، از خود نیز می گذرد. امام باقر می فرمایند: «کسی که خود را کم ارزش ببیند، دنیا در چشم او بزرگ جلوه می کند».۲ در چنین موقعیتی، دیگر امیدی به خیر او نیست و نمی توان از او انتظار کار خوب داشت. امام علی می فرمایند: «نتنها در این موقعیت، امیدی به خیر او نداشته باش، بلکه هرگز خود را از شر او ایمن نبین و برای مصونیت از شر او فکری کن». امام صادق می فرمایند: کسی که خود را کم ارزش می بیند، از شر او در امان مباش». بنابراین، تقویت عزت نفس و داشتن خودپنداره مثبت، در افزایش خیر و دوری از پلیدی مؤثر است.
منبع: خانوادۀ موفق،علی حسین زاده،چاپ دوم،مؤسسۀ آموزشی وپژوهشی امام خمینی(ره)،کاشان1391
عزت نفس با مشارکت فرد در تعاملات خانواده ارتباط دارد. هریک از افراد خانواده وقتی دچار استرس می شوند، توانایی آنها در برقراری ارتباط آشکار با یکدیگر، بازخورد به یکدیگر و حل مشکلات، همگی به عزت نفس جمعی خانواده بستگی خواهد داشت. افراد خانواده در مواقع بحرانی یا استرس زا، ممکن است ارتباط با یکدیگر را متوقف سازند تا بدین طریق عزت نفس خویش را حفظ کنند. وقتی استعدادهایمان شکوفا می شوند و دیگران ما را تشویق می کنند، عزت نفس ما افزایش پیدا می کند. در مقابل، کسی که خود را کم ارزش و بی خاصیت می بیند و از خودش بیزار است، احساس کرامت و عزت نفس ندارد. کسی که خود را بی ارزش میداند، مورد اعتماد نیست و ممکن است به هر کاری دست بزند.به طور طبیعی، نوعی علاقه مندی به وضعیت بهتر در همه افراد وجود دارد که مایل اند به خود آرمانی برسند، اما این به معنای خودپنداره منفی نیست؛ زیرا انسان می تواند وضعیت موجود را قابلیتی برای رسیدن به «خود آرمانی» ببیند و آن را ارزشمند تلقی کند. اقتضای در مسیر کمال بودن، این است که انسان همه مراحل زندگی خویش را دوست بدارد. هر مرحله ای در جای خود نیکوست. امیدواری و تکیه بر استعداد و امکانات بالقوه ای که داریم، به ما عزت نفس میدهد. جایی که به توان خود اعتماد داریم و حس می کنیم می توانیم مشکلات را حل کنیم، عزت نفس داریم. هرگاه فکر می کنیم میدانیم چگونه مسائل را تحلیل کنیم و با دید باز با آنها روبه رو شویم، عزت نفس داریم. وقتی فکر می کنیم به استانداردهایی که دیگران براساس آن به ارزیابی افراد می پردازند، نزدیک هستیم، خودپنداره مثبت داریم و به خود امتیاز خوبی میدهیم. وقتی می بینیم خداوند منان درباره ارزش انسان، بهشت را مطرح می کنند و می فرماید: إن الله اشتری من المؤمنین أنفسهم وأموالهم بأن لهم الجنة؛ «به درستی که خداوند، جان و مال مؤمنان را با بهشت خریداری می کند، عزت نفس می یابیم. جایی که دیگران به ما اهمیت می دهند و ارزش خاصی برای ما قایل اند، احساس عزت نفس می کنیم.
وقتی استعدادهایمان شکوفا می شوند و دیگران ما را تشویق می کنند، عزت نفس ما افزایش پیدا می کند. در مقابل، کسی که خود را کم ارزش و بی خاصیت می بیند و از خودش بیزار است، احساس کرامت و عزت نفس ندارد. کسی که خود را بی ارزش میداند، مورد اعتماد نیست و ممکن است به هر کاری دست بزند.
فرزند قضاوت والدین را درباره خود می پذیرد و به آن توجه می کند. وقتی به فرزندتان می گویید: «تو خیلی ناآرام هستی»، او با همین حالت زندگی می کند؛ یا ناآرام است و به همین ناآرامی ادامه میدهد، یا تازه ناآرامی را آغاز می کند. اگر والدین شکل سخن را تغییر دهند و بگویند: «تو برخلاف آرامش درونی که داری، در ظاهر کارهایت ناآرام است، در حالی که ناآرام نیستی»، فرزند اولا درباره خود مثبت قضاوت می کند؛ به این سبب که دارای آرامش واقعی است و ثانیا به فکر فرو می رود تا رفتارهایی را انتخاب کند که واقعیت وجود او را نشان دهد.
فرزندان به ویژه آنهایی که عزت نفس کمتری دارند و قاطع نیستند، به تشویق و ترغیب بیشتری نیاز دارند تا بتوانند مسائل خود را حل کنند و احساس موفقیت داشته باشند. بهتر است به آنها اطمینان دهیم که می توانند کارهای فراوانی انجام دهند، اهمیت کارشان را گوشزد کنیم در موفقیت هایی که کسب کردهاند به آنها بازخورد مثبت دهیم، در جبران ناکامیها و امکان جایگزین های جدید به آنها کمک کنیم و مسئولیت پذیری آنها را تقویت کنیم.
عزت نفس را نباید با خودبرتربینی یکسان دانست. کسی که عزت نفس دارد، خود را آن گونه که هست، می بیند، اما کسی که خودبرتربینی دارد، خود را بیش از آنچه هست، می بیند و درحقیقت، از این طریق احساس حقارت واقعی خود را که گاه در اعماق وجود درک می کند، پنهان می سازد و با افراط در بیان شخصیت خود در صدد القای غیرواقعی خود به دیگران است. برتر بودن، با برتر دیدن متفاوت است. به همین دلیل برخی صفاتی که برای خدا خوب است، برای انسانها بد است. برای انسان، تکبر یکی از صفات پست است که باید از آن دوری کند؛ زیرا یکی از نمونه های خودبرتربینی است، اما همین صفت به منزله یکی از صفات خدا در دعای جوشن کبیر آمده است؛ زیرا او برتر است، نه اینکه خود را برتر می بیند. بنابراین، وقتی انسان خود را بنده خدا می بیند، تمام کارهایش را با بندگی خدا تنظیم می کند و برای خود ارزش قایل است. این برتری حقیقی، عزت نفس را افزایش میدهد و به این ترتیب، انسان خود را بی ارزش نمی کند. امام علی می فرمایند: «به درستی که برای بدنهای شما بهایی جز بهشت نیست؛ پس به کمتر از آن نفروشید». این نگاه به خود، تقویت کننده عزت نفس است.
در روایتی از امیر مؤمنان، على آمده است: «به فرزندانتان اکرام کنید و آنها را گرامی بدارید». پدر و مادر با این کار، در فرزند خویش حالت خودمواظبتی، خودنظارتی و خودکنترلی ایجاد می کنند؛ زیرا او خود را بزرگ و محترم می بیند و نمی خواهد کاری کند که در نگاه دیگران پست شمرده شود. فرزند در برابر شهوات، خود را بزرگ می بیند و حاضر نمی شود با روی آوردن به شهوتها خود را بی ارزش کند. به همین دلیل، امیرالمؤمنین، علی می فرمایند: «کسی که خودپنداره مثبت دارد و خود را عزیز می بیند، شهوت نزد او بی ارزش می شود. همچنین دنیا و وابستگی های مادی نزد او بی ارزش می شود. امام زین العابدین می فرمایند: «کسی که خود را با ارزش می بیند، دنیا نزد او بی ارزش است. در مقابل، کسی که خودپنداره منفی داشته باشد و خود را بی ارزش ببیند، دنیا نزد او باارزش جلوه می کند و برای رسیدن به دنیا، از خود نیز می گذرد. امام باقر می فرمایند: «کسی که خود را کم ارزش ببیند، دنیا در چشم او بزرگ جلوه می کند».۲ در چنین موقعیتی، دیگر امیدی به خیر او نیست و نمی توان از او انتظار کار خوب داشت. امام علی می فرمایند: «نتنها در این موقعیت، امیدی به خیر او نداشته باش، بلکه هرگز خود را از شر او ایمن نبین و برای مصونیت از شر او فکری کن». امام صادق می فرمایند: کسی که خود را کم ارزش می بیند، از شر او در امان مباش». بنابراین، تقویت عزت نفس و داشتن خودپنداره مثبت، در افزایش خیر و دوری از پلیدی مؤثر است.
منبع: خانوادۀ موفق،علی حسین زاده،چاپ دوم،مؤسسۀ آموزشی وپژوهشی امام خمینی(ره)،کاشان1391
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}